اى دنیا به خدا سوگند اگر شخصى دیدنى بودى و قالب حس کردنى داشتى، حدود خدا را بر تو جارى مى کردم، به خاطر بندگانى که آنها را با آرزوهایت فریب دادى و ملّت هایى که آنها را به هلاکت افکندى و قدرتمندانى که آنها را تسلیم نابودى کردى و هدف انواع بلاها قرار دادى که دیگر راه پس و پیش و ندارند.
امّا هیهات، کسى که در لغزشگاه تو قدم گذارد سقوط خواهد کرد! و آن کس که بر امواج تو سوار شد غرق گردید! کسى که از دام هاى تو رهائى یافت پیروز شد! آن کس که از تو به سلامت گذشت نگران نیست که جایگاهش تنگ است زیرا دنیا در پیش او چونان روزى است که گذشت.
از برابر دیدگانم دور شو، سوگند به خدا، رام تو نگردم که خوارم سازى و مهارم را به دست تو ندهم که هر کجا خواهى مرا بکشانى.
به خدا سوگند (که تنها ارادهٔ خدا در آن است) چنان نفس خود را به ریاضت وادارم که به یک قرص نان هرگاه بیابم شاد شود، و به نمک به جاى نان خورش قناعت کند و آنقدر از چشمها اشک ریزم که چونان چشمه ای خشک در آید و اشک چشمم پایان پذیرد…
نهج البلاغه(فیض الاسلام)، نامه ۴۵
پ.ن:
امیرالمؤمنین علیهالسلام در این فرازهای نامه، همانند پهلوانی در میانهٔ میدان رزم و نبرد، رجز خوانده و هماورد میطلبد.
مگر چه دشمنی در برابر علی قرار گرفته که اینگونه مشغول رجزخوانی است؟! این دشمن دنیاست…
دشمنی که به گفتهٔ حضرت ملتهایی را با آرزوهای طولانی به زبونی افکنده و راه پیش و پس را بر ایشان بسته است. آری، هرکس بر امواج خروشان دنیا سوار شد غرق گردید….
سپس حضرت راه رهایی از شرّ دنیا را تبیین میفرماید. حضرت میفرماید راه آن ریاضت دادن به نفس است، راه آن تمرین دنیاگریزی است. او قسم یاد میکند آنچنان نفس خود را ریاضت دهد که به خوردن قرص نانی راضی گردد و اشک را کمک خود در این راه عنوان مینماید.
قربان آن اشکهایت ای امیرالمؤمنین… وقتی تو برای رهایی از دنیا خود را ریاضت داده و اشک بریزی پس وای برما… ما چه کنیم؟ علی جان، پدری نما و خودت دستگیری کن… یا علی…