معایب دانشگاهیشدن آموزشهای حوزوی
زائل شدن انس بین استاد و شاگرد
علی رضایی
اگر انسان لذت چیزی را بچشد از آن دستبردار نخواهد بود؛ همانطور که نیازی نیست به تشنه توصیه به آب خوردن کنیم. عواملی در نظام آموزشی وجود دارد که کاملا مغایر با این مقوله است؛ یعنی بجای ایجاد عطش در طلبه، مدام آب به او میدهند. گاهی برخی مطالب بقدری واضح است که مخفی میماند.
طلبه سطح عالی موظف است رسائل، کفایه و مکاسب را طی پایه های تحصیلی ۷ تا ۱۰ درس بگیرد. حال سؤال این است که چرا این کتب را به چندین تکه تقسیم میکنند و هر تکه را هم به یک استاد خاص میدهند بهطوری که طلبه باید در روز چهار استاد در چهار مکان مختلف ببیند؟!!
در صورتی علم استاد به شاگرد منتقل می شود که بین استاد و شاگرد انس و الفت ایجاد شود که این انس بین استاد و شاگرد به انس بین طلبه و علم منتهی می شود. اما وقتی شاگرد در روز باید به چهار مکان مختلف برود و چهار استاد مختلف ببیند؛ که هریک از اساتید نیز مشی تدریس و حتی روحیات و خلقیاتِ متفاوت و خاص خود را دارد. لذا این کثرت کلاس و استاد، نه تنها باعث انس طلبه با درس و استاد نمیشود بلکه باعث عدم تمرکز، تشتت فکری و روحی وی خواهد شد. و چیزی جز اتلاف انرژی نخواهد داشت.
انسان ماشین نیست که مثل نوار ضبط باشد که فقط درس ها را روی آن ضبط کنیم انسان پر از احساسات و عواطف مختلف است اصلا خود کلمه «انسان» از انس است در سایه همین رفاقت است که خصوصیات اخلاقی استاد هم به طلبه منتقل میشود چراکه در روایات نیز داریم که دو همنشین (دوست) خصوصیات رفتاری یکدیگر را ناخودآگاه کسب میکنند لذا در صورت انس طلبه با استاد علاوه بر علم استاد خصوصیات اخلاقی ایشان هم به شاگرد منتقل می شود و طلبهی ما با اخلاق بار میآید اما با این سیستم نه علم خواهیم داشت نه اخلاق چرا که ریشهی اصلی که انس است قطع شده است.
عدم تمرکز و فهم درس
اشکال دیگری که به نظام جدید آموزشی حوزه علمیه مطرح است اینکه چرا باید علمی که میآموزیم این قدر تکه پاره باشد؟! چرا به صورت متشتّت یک علم را به طلبه آموزش میدهیم؟ رسائل در ۱۰ نیم سال، مکاسب ۱۴ نیم سال و کفایه طی ۸ نیم سال ارائه میگردد. بطور مثال طلبه پایه هشت، همزمان سه کلاس رسائل دارد؛ در یکی شبهه وجوبیه میخواند در کلاس دیگر، استصحاب و در کلاس آخر، خاتمهی آنچه مربوط به احتیاط و برائت است.
آیا چنین طلبهای فرصتی هم برای تمرکز در هر سه سرفصل درسی فوق را دارد؟! چه زمانی فرصت مباحثه و پیشمطالعه پیدا خواهد کرد؟ کدام یک از فحول و بزرگان حوزه علمیه، رسائل یا مکاسب را اینچنین تکهپاره درس گرفتهاند؟! بله اگر قصد #شورای_عالی، صرف روخوانی و اتمام محدوده باشد -نه فهم و غور در روش شیخ- میتوان از نظام جدید دفاع کرد؛ گرچه همین هم تابحال محقق نشده و تقریبا هیچ یک از محدودههای درسی حتی در نظام جدید نیز تمام نمیشوند.
هر علمی مجموعهای از مسائلِ مرتبط با یکدیگر است. در فراگیری هر کتاب، طلبه باید بفهمد نظام فکری نویسنده چیست؟ اگر علم را به صورت یک نظام مرتبط با هم ارائه کردیم، یادگیری آن هم برای طلبه بسیار جذاب می شود؛ چراکه طلبه واقعا حس میکند که رشد داشته است و علم را به خوبی فهم میکند؛ اما با تکثر و تکهتکه کردن یک علم به این شدت، نخ تسبیح و سررشته علم از دست طلبه خارج خواهد شد.
نکته مهمتر اینکه خروجی تدریس اساتید، مختلف است. استادی، رسائل یا کفایه را با هدف تمهید برای درس خارج، تدریس میکند طبیعی است از منظر این استاد چنین کتبی با سرعت کمتر اما غنای بیشتر باید تدریس شود. استاد دیگری هدفش آشنایی کلی طلبه با سرفصلها و مفاد رسائل و کفایه است؛ چراکه همه استعداد اجتهاد فقه و اصول را دارا نیستند. لذا صرفا شاکلهای اصولی در ذهن طلبهای که غرضش ادامه تحصیل در رشته فلسفه یا تبلیغ است ایجاد میکند. چرا باید همه را ملزم به تبعیت از یک مدل سرعت و کیفیت آموزشی کنیم؟! درحالیکه بخوبی میدانیم اساتید طبق روش تدریس خود عمل میکنند و محدوده را هم تمام نمیکنند. در این میان طلبهای که تمام محدوده را با وجود کلاس اجباری تحصیل نکرده است باید از تمام محدوده امتحان بدهد و در صورت عدم قبولی، مجدد در کلاسی شرکت کند که میداند باز هم قرار نیست محدودهاش تمام شود. البته منظور این نیست که «مرکز مدیریتی» نباشد یا باشد و هیچ نظارتی نداشته باشد؛ بحث اینجاست که سلایق و مدلهای مختلف تدریس باید لحاظ شود.