حتما شما هم با این سوال که «آخوندها به چه درد میخورند؟» مواجه شدهاید، در باب کارکرد اجتماعی روحانیت، حرف زیاد است؛ به یک مقدمه و یک نتیجهگیری بسنده میکنم:
مقدمه:
به طور کلی موانع ارتکاب جرم و جنایت، دو چیز است: موانع درونی و بیرونی.
موانع بیرونی، قانون است و مجازات و زندان و پلیس و قوه قضائیه. یعنی فرد وقتی میخواهد مرتکب جرمی شود به عاقبتش میاندیشد که زندان است و بیآبرویی؛ لذا منصرف میشود (اگر بشود).
اما موانع درونی کدامند؟ موانع درونی عبارتند از وجدان و ایمان و تقوا. این موانع مانع میشوند اشخاص حتی به ارتکاب جرم فکر کنند. یعنی کسی که مؤمن باشد و اهل تقوا اصلا به دزدی و اختلاس فکر نمیکند چه رسد به ارتکاب.
ایمان و تقوا نهتنها مانع ارتکاب جرم هستند بلکه افراد را تشویق میکنند تا اعمال صالح انجام دهند و برای کسب رضای خدا به خدمات_اجتماعی روی آورند و منشأ خدمت به خلق شوند.
نتیجه گیری:
برمیگردم به سوال اصلی این نوشتار؛ آخوندها به چه درد میخورند؟ کار روحانیون دقیقا همین است؛ یعنی بالابردن سطح ایمان و تقوا و دینداری مردم. اگر سطح دینداری مردم ارتقا پیدا کند:
دروغ کم میشود و اعتماد عمومی افزایش مییابد.
دزدی و اختلاس کم میشود و عدالت اجتماعی بالا میرود.
فحشا و بیغیرتی کم میشود و عفاف گسترده میشود.
رشوهخواری و دلالبازی کم میشود و عدالت گسترش مییابد.
اعتیاد کم میشود و سلامت روانی ارتقا پیدا میکند.
طلاق کاهش مییابد و از تبعاتش کاسته میشود.
و…
حال چنین عنصری که در جامعه اسلامی تا این حد مؤثر است نباید حداقلهای زندگیاش تأمین شود؟ آیا طلبهای که نگران اجاره آخر ماه است میتواند مبلّغ خوبی باشد؟ آیا از کسی که در تأمین نیازهای اولیه زندگی دچار مشکل است میتوان انتظار داشت کارش را درست انجام دهد؟
نویسنده: احسان ناصری
پرونده لزوم بهبود معیشت طلاب