ظلم به قرآن، در فهم معنای ظلم!
نقدی بر یادداشت آقای سروش محلاتی
صالح رحمتی
اشاره
جناب آقای سروش محلاتی در مطلبی با عنوان «هجرت از دارالکفر یا هجرت از دارالظلم» به طرح دو دیدگاه پرداخته است؛ دیدگاهی ظاهرگرایانه که هجرت از دارالکفر به دارالاسلام را مطلوب میداند و دیدگاهی که معیار هجرت را نه اسلام و کفر، بلکه ظلم و آزادی قرار میدهد.
به زعم او، هجرت از دارالظلم – هرچند کشور اسلامی باشد – به دارالحریه – هرچند کشور کفار باشد – مطلوب است. به گمان او، منابع اسلامی دیدگاه دوم را تأیید میکنند.
در این یادداشت مختصر، به بخش مهمی از آیات قرآن نظر انداخته و نتیجهگیری آقای سروش محلاتی به عنوان دیدگاه اسلامی نقد میشود.
معنای«استضعاف» و «استکبار» در قرآن
همانطور که ایشان نیز در بیان خود اشاره کردهاند، مستند اصلی در وجوب هجرت، آیه شریفه ۹۷ سوره مبارکه نساء است: «إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَهُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قَالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا فَأُولٰئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ سَاءَتْ مَصِیراً»
عبارت «مستضعفین فی الأرض» محل ثقل در موضوع هجرت است. کلمه «استضعاف» غیر از کلمه «ضعیف» است و به این معناست که فرد مستضعف به سبب عواملی، در موقعیت ضعف قرار گرفته است. غالباً در مقابل «مستضعف» کلمه «مستکبر» قرار میگیرد؛ به این معنا که هر کسی که ضعیف میشود، به واسطه شخص مستکبری است که او را در چنین موقعیتی میخواهد. بنابراین، علت غالبی استضعاف، استکبار است. آیات قرآن نیز شاهد بر این مدعاست. به عنوان نمونه:
۱- قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا
۲- وَ قَالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَّهِ
طبق این آیات، مستضعفین در برابر مستکبرین قرار میگیرند.
اما مستکبرین چه کسانیاند؟
با مطالعه دقیق آیات قرآن معلوم میشود که «استکبار» دارای مراتبی است که اولین مرتبه آن در قرآن که بسیار مورد تأکید قرار گرفته است، استکبار علی الله تبارک و تعالی است. به عنوان نمونه:
۱- فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى وَ اسْتَکْبَر
۲- مَنْ یَسْتَنْکِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ یَسْتَکْبِر
با این وصف، این نکته واضح میشود که در فرهنگ_قرآن، آن کسانی که دیگران را به ضعف میکشند و ضعف آنها را میخواهند، کسانی هستند که استکبار در برابر اوامر الهی و آیات الهی دارند. به عبارتی، نقطه شروع استکبار از همین موقف است که منجر به استضعاف دیگران میشود.
معنای «ظلم» در آیات قرآن
اگر از عنوان «استضعاف» عبور کرده و به عنوان «ظلم» توجه کنیم، این واقعیت برای ما آشکار میشود که حقیقت «ظلم» نیز در منابع اسلامی دارای مصادیق و مراتبی است که اتم مصادیق آن «شرک» است و صفت «ظلم» فقط در یک حصه خاص (ظلم به انسانها) منحصر نیست. به عنوان نمونه:
۱- وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولٰئِکَ هُمُ الظَّالِمُون
۲- یَا بُنَیَّ لا تُشْرِک بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ
پرواضح است که استشهاد به این آیات، به معنای نفی ظلم در برخی مصادیق مانند (ظلم به انسانها) نیست، بلکه هدف توجهدادن به معنای وسیع «ظلم» و عدم انحصار آن در حصص خاص سیاسی و اجتماعی است. حال اگر کفر و شرک به خداوند متعال ظلم محسوب میشود، پس شخص کافر در مرتبه علیای ظلم ایستاده و ظالم خواهد بود. در این صورت، مظلوم نیز کسی خواهد بود که به او ظلم شده و بالاترین مرتبه «حق» که همان «حق التوحید» باشد از او گرفته شده است. با این وصف، مستضعف نیز آن کسی است که شخص مستکبر – که کافر به خداوند متعال است – او را از وصول به حق توحید بازداشته است.
جمعبندی
با توجه به آیات قرآن، این معنا روشن میشود که دارالکفر به عبارت دیگر «دار الظلم» و «دار الاستکبار» است.
کسانی که در دارالکفر زندگی میکنند، مظلوم و مستضعفاند؛ زیرا از بالاترین حق، یعنی حق توحید و عبودیت محروم شدهاند، هرچند که از تمتعات مادی و دنیایی بهرهمند باشند.
فقها نیز وجوب هجرت از دارالکفر به دارالإسلام را به ملاک «عدم تمکن از انجام وظایف شرعیه» در دارالکفر و حرمت تعرب بعدالهجره را به ملاک «خوف از دست رفتن ایمان و لحوق به کفار» دانستهاند، نه صرفاً امکان استیفاء آزادیها.
علاوه بر این، نباید حق توحید و عبودیت و امکان اظهار شعائر دینی را منحصر به «مقیاس فردی» تصور کرد، بلکه باید آن را در «مقیاس اجتماعی و سیاسی» نیز لحاظ نمود. با این نگاه، اگر ریلگذاری یک جامعه و حکومت به گونهای باشد که مالیات آن برای کشتار بیگناهان و مسلمانان هزینه شود یا برای ترویج همجنسگرایی و هتک حرمتهای الهی صرف گردد، نمیتوان از اقامه توحید در مقیاس فردی و امکان اظهار شعائر دینی در چنین جامعهای رضایت خاطر داشت؛ در حالی که همه ارکان جامعه در خدمت طواغیت و اهداف شیطانی است.
آقای سروش محلاتی، علیرغم ادعای خود مبنی بر اینکه از منظر منابع اسلامی به موضوع «هجرت» نگاه میکند، نتیجهای میگیرد که موافق با منابع اسلامی نیست. او واقعیت «ظلم» را در حصه خاصی محدود کرده و بر مدار آن «دار الظلم» را تصویر میکند!! در حالی که براساس منابع دینی، دارالکفر اساساً دار الظلم و دار الاستکبار است. همچنین، او «دارالظلم» را در برابر «دارالحریه» مطرح میکند که عاری از دقت است؛ زیرا «دار الظلم» در مقابل «دارالعدل» قرار میگیرد.