آزمونی که فرصت خطا ندارد
مصطفی قدیری
حوزه علمیه، به عنوان یکی از مهمترین نهادهای فرهنگی و معرفتی جهان اسلام، امروز در آستانه تحولی بیسابقه قرار گرفته است. ورود به عرصه هوش مصنوعی، نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت استراتژیک است که آینده حوزه و جایگاه آن در جهان را رقم خواهد زد. اما تحقق این هدف بزرگ، نیازمند همافزایی و همکاری همهجانبه میان نهادهای حوزوی است. در این میان، یکی از بزرگترین موانع پیش روی این همافزایی، تفکر و رویکرد مدیران میانی است که با نگاه تصدیگرایانه، مانع از تحقق یک حرکت جمعی و هدفمند میشوند.
چرا تصدیگری مدیران میانی یک خطای راهبردی است؟
مدیران میانی، به عنوان حلقه واسط میان تصمیمگیران ارشد و بدنه اجرایی، نقشی حیاتی در جهتدهی به سیاستها و پروژهها دارند. اما متأسفانه، در بسیاری از موارد، این مدیران به جای تسهیل همکاری و همافزایی، با نگاه جزیرهای و تصدیگرایانه، مانع از تحقق اهداف کلان میشوند. این رویکرد، به دلایل زیر یک خطای راهبردی است:
۱. منابع محدود، نیاز به تجمیع امکانات
نهادهای حوزوی، به دلیل محدودیتهای مالی و زیرساختی، توانایی تجهیز و اداره ستادهای مستقل هوش مصنوعی را ندارند. تصور اینکه هر نهاد به تنهایی میتواند از صفر تا صد یک پروژه هوش مصنوعی را مدیریت کند، نه تنها غیرواقعی است، بلکه منجر به هدررفت منابع و تکرار اشتباهات خواهد شد. در دنیای امروز، حتی بزرگترین شرکتها و سازمانهای جهانی نیز برای پیشبرد پروژههای فناورانه به همکاری و اشتراک منابع روی آوردهاند. چگونه میتوان انتظار داشت که نهادهای حوزوی با بودجههای محدود، به تنهایی از پس این چالش برآیند؟
۲. پراکندگی، دشمن پیشرفت
نگاه تصدیگرایانه مدیران میانی، به معنای پراکندگی تلاشها و عدم تمرکز بر اهداف کلان است. هر نهادی که به صورت مستقل وارد عرصه هوش مصنوعی شود، مجبور است از ابتدا زیرساختها، دانش و نیروی انسانی مورد نیاز را تأمین کند. این پراکندگی نه تنها باعث کندی پیشرفت میشود، بلکه رقابت منفی میان نهادها را نیز تشدید میکند. در حالی که اگر این نهادها با یکدیگر همافزایی کنند، میتوانند به سرعت به نتایج قابل توجهی دست یابند.
۳. فرصت محدود، تهدید بزرگ
هوش مصنوعی، عرصهای است که در آن سرعت و دقت حرف اول را میزند. حوزه علمیه دیگر فرصتی برای آزمون و خطا ندارد. اگر امروز نهادهای حوزوی نتوانند به یک حرکت جمعی و هدفمند دست یابند، فردا ممکن است حتی فرصت ورود به این عرصه را نیز از دست بدهند. مدیران میانی باید درک کنند که هرگونه تأخیر یا اشتباه در این مسیر، به معنای از دست رفتن جایگاه حوزه در دنیای مدرن است.
راهحل چیست؟
مدیران میانی باید از نگاه تصدیگرایانه فاصله بگیرند و به این باور برسند که موفقیت حوزه در عرصه هوش مصنوعی، تنها از طریق همکاری و همافزایی ممکن است. این تغییر نگرش، نیازمند تبیین اهمیت همافزایی برای این مدیران است.
حوزه علمیه امروز در نقطهای حساس قرار دارد. فرصتها محدود و تهدیدها بزرگ هستند. مدیران میانی باید توجه کنند که نگاه تصدیگرایانه و تلاش برای حرکتهای انفرادی، نه تنها به موفقیت منجر نمیشود، بلکه حوزه را از مسیر پیشرفت بازمیدارد. اکنون زمان آن است که همه نهادهای حوزوی، با کنار گذاشتن نگاه جزیرهای و رقابتی، در یک مسیر واحد و با یک هدف مشترک حرکت کنند. آینده حوزه در گرو تصمیماتی است که امروز گرفته میشود. آیا مدیران میانی میتوانند به این مسئولیت تاریخی عمل کنند؟