مناهج

نظرسنجی سنن حوزوی

مناهج
نگرش ها و دغدغه های حوزه و روحانیت

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تشکیل حکومت دینی» ثبت شده است

🖋 محمدحسین رضازاده

👆🏻 ادامه یادداشت:

🔻 جدا از سیاست‌های خصمانه دولت‌های غربی و نهادهای بین‌المللی در جهت دین‌زدایی از جوامع اسلامی، فرهنگ منحط غربی که با نفی دین و کلیسا در غرب تولد یافته بود و با اتکا به غارت‌های دوران استعمار از جهت علمی و صنعتی، قدرتمند شده بود به شکل عجیبی در بین مسلمانان ترویج می‌شد و به عنوان آرمان زندگی ایده‌آل معرفی می‌گشت.

❇️ به نظر می‌رسد هر اندیشه منصفی اگر این عوامل و مانند آن را در نظر بگیرد به راحتی به این نتیجه می‌رسد که اگر حرکتی اصلاحی و دفاعی جانانه در مقابل برایند مشترک همه این عوامل که همان دین‌زدایی از جوامع اسلامی است انجام نمی‌شد یقیناً تا امروز به طور کلی دین به انزوا رفته بود و احکام اسلام عمدتاً فقط در کتاب‌ها پیدا می‌شد.

✅ پس مشروعیت «انقلاب اسلامی» مبتنی بر امری فراتر از نظریات اختلافی است و آن چیزی نیست جز «وجوب دفاع از اسلام».

🔹 ممکن است در ذهن خواننده این متن پرسشهایی در زمینه «ارتباط ایده تحلیل انقلاب اسلامی بر اساس جلوگیری از اندراس دین با تشکیل حکومت اسلامی»، «بررسی راه‌های اصلاح فرهنگی و علمی به جای حرکت سیاسی و مبارزه‌های سخت»، «نسبت وجوب جلوگیری از اندراس دین با روایات نهی از قیام» و مانند آن‌ها شکل بگیرد.

📌 إن‌شاءالله در یادداشت‌های آتی به پاسخ این پرسش‌ها خواهیم پرداخت.

  • صادقی

🖋محمدحسین رضازاده

🔸 در مباحث فقهی و خصوصاً مباحث «فقه سیاسی»، نظریات علمی گوناگونی مطرح است که در میان فقها و اندیشمندان اسلامی، موافقان و مخالفانی دارد. مانند نظریه ولایت مطلقه فقیه در عصر غیبت و یا جواز یا وجوب تشکیل حکومت اسلامی و مانند آنها.

🔹 یکی از اشتباهات رایج در تحلیل انقلاب اسلامی ایران، گره‌زدن این تحول بزرگ و مبتنی ساختن آن بر این نظریات علمی است و در نتیجه از این ابتناء، برداشت اشتباهی می‌شود و آن اینکه انقلاب اسلامی محصول یک نظریه علمی خاص می‌باشد که مورد قبول همه اندیشمندان اسلامی نیست و بعضاً مخالفینی از علماء تراز اول دارد.

🔹 به نظر می‌رسد اگر کسی نظریه ولایت مطلقه فقیه را نیز قبول نداشته باشد و یا قائل به جواز تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت نباشد نیز باید بر اساس مسلمات دین و شریعت، تحقق انقلاب اسلامی را به لحاظ کبروی شرعاً واجب بداند.

✅ چراکه انقلاب اسلامی مبتنی بر «وجوب دفاع از دین و وجوب جلوگیری از اندراس شریعت» است.

🔹 از مجموعه آیات و روایات و همچنین ارتکاز متشرعه به طور قطعی استفاده می‌شود که اگر دین در معرض اضمحلال و شریعت در آستانه اندراس قرار بگیرد بر هر مسلمان اعم از مرد و زن و پیر و جوان واجب است تا به هر شکل ممکن از دین خدا دفاع کند و از نابودی شریعت جلوگیری نماید.

🔹 از جمله در صحیحه یونس بن عبدالرحمان از امام رضا علیه السلام نقل شده است که اگر مرکز اسلام مورد هجمه قرار گیرد و خوف سقوط آن باشد واجب است که شخص با دشمنان به قتال و جنگ بپردازد، سپس امام علیه السلام علتی را برای این حکم بیان می‌کنند و آن این است که: «اگر اسلام، مندرس و منزوی شود ذکر و یاد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم منزوی خواهد شد».

«... فَإِنْ خَافَ عَلَى بَیْضَةِ اَلْإِسْلاَمِ وَ اَلْمُسْلِمِینَ قَاتَلَ فَیَکُونُ قِتَالُهُ لِنَفْسِهِ لاَ لِلسُّلْطَانِ لِأَنَّ فِی دُرُوسِ اَلْإِسْلاَمِ دُرُوسَ ذِکْرِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ». (تهذیب الأحکام ج ۶، ص ۱۲۵)

🔹 به همین جهت و برای جلوگیری از این فاجعه، باید به دفاع از اسلام و ممالک اسلامی پرداخت.

🔹 این علت منصوصه، حکم را به سایر مصادیق تعمیم می‌دهد و در نتیجه هرکجا که خوف انزوا و اندراس دین وجود داشته باشد باید به مبارزه با دشمنان اسلام پرداخت و از هر طریق ممکن این خطر را دفع نمود.

♨️ با نگاه به وضعیت پیش از انقلاب اسلامی ایران به خوبی می‌توان دریافت که شرایط حوزه‌های علمیه، جوامع اسلامی، حکام ممالک اسلامی، سیاست‌های سردمداران غربی و فرهنگ و تمدن غالب در جوامع غربی به گونه‌ای بود که امتداد آن شرایط، نتیجه‌ای جز انزوای شدید دین و به فراموشی سپرده‌شدن احکام، آثار و حتی اسم دین از زندگی شخصی و اجتماعی مردم نداشت.

🔻 حوزه‌های علمیه هرچند پس از دوران پهلوی اول و در عصر مرجعیت آیت‌الله بروجردی توانسته بودند از زیر چکمه‌های رضاخانی بیرون آیند و به ترمیم ضربات هولناک آن دوران بپردازند، لکن با توجه به مشکلات درونی و بیرونی در جایگاه حقیقی خود قرار نداشتند و عملاً در ساحت هدایت جامعه از هیچ ابتکار عملی برخوردار نبودند.

🔻 عموم مردم جامعه به لحاظ فهم دینی و آگاهی از اصول و فروع دین در سطح بسیار پایینی قرار گرفته بودند و از سوی دیگر مشکلات زندگی، ترویج اباحه‌گری، رواج آسیب‌های اجتماعی بدون آنکه حکومت‌ها عزمی برای مقابله با آنها داشته باشند و میدان‌داری جریانات فکری منحرف اعم از مارکسیست‌ها و غیر آن‌ها جوانان و عموم مردم را هر روز در فاصله بیشتری با احکام و معارف دین قرار می‌داد.

🔻 سرسپردگی و بی لیاقتی و بی‌دینی حکام ممالک اسلامی سبب می‌شد حکومت‌ها به هیچ وجه دغدغه اقامه و حفظ دین نداشته باشند و بر اساس مطامع شخصی و به جهت خوش‌رقصی در مقابل سردمداران غربی هرچه بیشتر به دین‌زدایی از جوامع اسلامی بپردازند.

از همین دست است نفوذ جریانات ضد دین در مناصب رسمی حکومتی مانند نفوذ فراماسونرها و بهائیان.

🔻 سردمداران غربی خصوصاً آمریکا و انگلیس مجدانه تلاش داشتند عنصر دین را از جوامع اسلامی حذف کنند؛ چراکه به درستی دریافته بودند مهمترین عامل برای جلوگیری از ظلم و جهانخواری آنها دینداری مردم است.

👇🏻 ادامه در پست بعدی 👇🏻

  • صادقی